loading...

اردیبهشتِ پاییز

بازدید : 159
دوشنبه 13 مهر 1399 زمان : 8:37

ع دبیر آموزشگاه ک کمی‌با من دوسته کرونا گرفته خوب شده بعد از صبح با من داره بحث می‌کنه برم آموزشگاه یا نه گفتم من بودم‌ی هفته دیگه صبر میکردم بعد زنگ زده ب مامان ، مامان گفت صدات گرفته بمون استراحت کن حالا مامان مثلا نمیدونه اون کرونا گرفته ، یعنی ب من گفت بعد گفت با مامانت نگو منم نمیتونستم واقعا نگم ب مامان گفتم ک چیزی ازش نگیره و اینا ولی به اون نگه حالا از بعداز ظهر داره با من بحث می‌کنه ک من خوب شدم

مسئله اینه امروز من اعصاب خودمم ندارم بعد این داره سر موضوعی با من بحث می‌کنه ک اصلا ب من ربط نداره ن من میرم آموزشگاه ن هیچی

گیر داده صبح با تو حرف زدم صدام گرفته بود گفتم آره کمی‌بعد ۱۰ تا ویس فرستاد ک کجا صدام گرفته

دیگه آخرش بهش گفتم ب خدا من نمی‌دونم سر چی داریم بحث میکنیما😯😯😯😯

هنوزم نفهمیدم چرا انقد امروز ب من گیر داده بود

یعنی میخواست من با مامان حرف بزنم ولی خب اخه ب من چ😯😯😯

امشب مغزم داره سوت میکشه

گر از جفای تو ای دوست سر کنم گله را 

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی